قطره بارانی

دکتر محمدعلی بارانی

قطره بارانی

دکتر محمدعلی بارانی

قطره بارانی
دکتر محمدعلی بارانی استاد دانشگاه

عملیات‌ فتح 10     1366/06/13

یک‌پیروزی‌ دیگر بامشارکت‌ معارضان‌ کرد عراقی‌

عملیات‌ «فتح‌10» نیز مانند سایر سلسله‌ عملیات‌های‌ فتح‌ در عمق‌ جبهه‌ شمالی‌ دشمن‌ و مشخصاً‌ در محور شمال‌ شرقی‌ استان‌ کردنشین‌ «اربیل‌ عراق»، با مشارکت‌ معارضان‌ کرد عراقی‌ به‌ اجرا درآمد.

نیروهای‌ خودی‌ در شامگاه‌13 شهریورماه ‌1366 ، با رمز «یا اباعبدالله‌ الحسین(ع)» ، بطور نامنظم‌ و با حمله‌ای‌ محدود، مواضع‌ خودی‌ را به‌ قصد انهدام‌ نیروهای‌ دشمن‌ بر بلندی‌های‌ منطقه‌ ترک‌ کردند.

آنها با رعایت‌ اصل‌ استتار و غافلگیری‌ ،همزمان‌ با اعلام‌ رمز عملیات‌ به‌ نابودی ‌36 پایگاه‌ حفاظتی‌ و مقر فرماندهی‌ گردان‌ «خفیفه» در بلندی‌های‌ منطقه‌ پرداختند.

همچنین‌ قوای‌ ایرانی‌ و معارضین‌ عراقی‌ توانستند 15 دستگاه‌ خودروی‌ نظامی،3 قبضه‌ توپ‌ ضدهوایی،3 زاغه‌ مهمات،4 دستگاه‌ خودروی‌ مهندسی‌ و چندین‌ قضبه‌ انواع‌ سلاحهای‌ نیمه‌ سنگین‌ دشمن‌ را نابود نمایند.

در این‌ عملیات‌ دهها دستگاه‌ خودرو، ده‌ها قبضه‌ سلاح‌ انفرادی، مقداری‌ مهمات‌ و چند قبضه‌ توپ‌ ضدهوایی‌ دشمن‌ توسط‌ رزمندگان‌ اسلام‌ به‌ غنیمت‌ گرفته‌ شد.

همچنین‌ تعداد500 نفر از نیروهای‌ دشمن‌ کشته‌ و زخمی‌ شدند و دهها نفر به‌ اسارت‌ درآمدند

fath10.jpg

خلاصه گزارش عملیات :

نام‌ عملیات: فتح‌ 10 (نامنظم)

زمان‌ اجرا: 13/6/1366

تلفات‌ دشمن‌ (کشته، زخمی‌ و اسیر) : 500

رمز عملیات: یا اباعبدالله‌ الحسین

مکان‌ اجرا: محور شمال‌ شرقی‌ استان‌ اربیل‌ عراق‌ - محور شمالی‌ جنگ‌

ارگان‌های‌ عمل‌کننده: رزمندگان‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و افراد معارض‌ کرد عراق‌

اهداف‌ عملیات: انهدام‌ نیروی‌ دشمن‌ بر بلندی‌های‌ منطقه‌‌

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۵
محمدعلی بارانی

عملیات کربلای 3    1365/06/11





ایده انجام عملیات نظامی در دریا – پس از عدم موفقیت عملیات والفجر مقدماتی – با سفر دریایی فرماندهان یگان های زمینی سپاه پاسداران و بررسی وضعیت تعرض به منافع عراق در شمال خلیج فارس طرح شد. این امر موجب شد که فرماندهان لشکرها و تیپ ها به آموزش یگان های خود جهت عملیات در آب بپردازند.

بر همین اساس، به موازات آماده سازی یگان ها برای عملیات در هور، اندیشه عملیات در دریا علیه منافع عراق بارور شد و در نتیجه ماموریت تعرض به اسکله های نفتی العمیه و البکر به نیروی دریایی سپاه پاسداران (قرارگاه نوح) واگذار گردید.

به منظور انجام عملیات ایذایی و محدود، طراحی جهت حمله به اسکله الامیة عراق در خلیج فارس تصویب و اجرای این ماموریت به نیروی دریایی سپاه واگذار شد و یکی از یگان های با تجربه نیروی زمینی سپاه از لشکر 14 امام حسین (ع)، برای انجام این عملیات، به قرارگاه نوح مامور گردید و در ساعت 30/1 دقیقه بامداد روز سه شنبه 11/6/1365، با رمز مقدس حسبنا الله و نعم الوکیل آغاز شد.

karbala3(eezaei).jpg

اهداف عملیات

انگیزه اصلی عملیات تصرف و انهدام دو اسکله العمیه و البکر بود. در کنار هدف اصلی، اهداف دیگری نیز دنبال می شد که عبارت بودند از:

- تکمیل عملیات والفجر 8 با ساقط کردن مهم ترین پایگاه دریایی دشمن و کوتاه کردن دست او از شمال خلیج فارس.

- ایجاد فضا و منطقه سالم دریایی برای کشتیرانی.

- اجرای یک عملیات دریایی و نشان دادن حضور مقتدرانه نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس.

منطقه عملیات

دو اسکله نفتی الامیه و البکر در آب های خلیج فارس و در جنوب شرقی راس البیشه با فاصله 12 کیلومتر ازیکدیگر، در یک راستا – نسبت به خط شمال – واقع شده اند. سواحل جمهوری اسلامی، در شمال این اسکله ها و بندر فاو، خورعبدالله و بوبیان نیز درغرب آن قرار دارند. محل تعبیه این سکوها، نقطه تلاقی آب های اروند رود و خورعبدالله با خلیج فارس است . عمق آب در اطراف این اسکله ها در حال مد، 34 متر و در حالت جزر، بین 30 تا 31 متر است.

فاصله این دو سکو تا مواضع خودی (در نهر قاسمیه)، به ترتیب، 25 و35 کیلومتر است وطی مسافت میان این اسکله ها تا ام القصر، 3 ساعت به طول می انجامد.

سکوهای البکر و الامیه، قبل از شروع جنگ، از عمده ترین محل های صدور نفت عراق بودند که کشتی های بزرگ با تناژ بیش از 300 هزار تن، با پهلو گرفتن در کنار این سکوها، بارگیری می کردند و به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این دو اسکله(عمیق بودن آب در این منطقه و ...) یک سوم نفت عراق از این منطقه صادر می شد.

علاوه بر این، با قرار گرفتن این دو اسکله برسر راه ام القصر و بندر بصره، کشتی های بازرگانی عراق، در کنار آن ها لنگر می انداختند و پس از فرا رسیدن موعد تخلیه و یا بارگیری، راهی بنادر مذکورمی شدند.

با شروع جنگ و تلاش عراق برای افزایش صدور نفت، فعالیت این سکوها زیاد و در نتیجه، به صورت یکی از اهداف مورد حمله ایران درآمد.

با وجود همه موانع و مشکلات موجود، تصرف سکوها – به دلیل اهمیت این منطقه برای جمهوری اسلامی مزایای زیر را در بر داشت:

ارزش سیاسی

تصرف این دو اسکله، تسلط بر شمال خلیج فارس را به دنبال داشت. و لازم به یادآوری است بعد از عملیات والفجر 8 – که جمهوری اسلامی اعلام کرد بر شمال خلیج فارس مسلط شده است – عراق تعدادی خبرنگار و فیلمبردار به روی اسکله ها آورده بود، تا بدین وسیله نشان دهد که هنوز این منطقه، دارای فعالیت است. هم چنین این عملیات مقارن با تشکیل کنفرانس سران غیر متعهدها در حراره بود و لذا قبل از این که آن را عملیات نظامی صرف محسوب کنیم، می بایستی به عنوان یک عملیات سیاسی نظامی قلمداد کرد.

زمینه سازی برای تصرف و تهدید ام القصر

با گذشتن امکانات وسیعی روی اسکله ها، رفتن به سوی ام القصر به راحتی انجام می گرفت. از طرف دیگر، نیروهای خودی می توانستند، روزها در این منطقه مستقر و شب ها جهت انجام عملیات، به سوی بوبیان حرکت و مجدداً به این منطقه باز گردند.

استعداد دشمن

ترکیب قوای دشمن روی هر یک از سکوها، شامل یک گروهان تقویت شده از تیپ 440 دریایی بود. گردان 4، حفاظت ازسکوی العمیه و گردان 1، حفاظت از سکوی البکر را بر عهده داشت.

قوای خودی

هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه نوح (ع) بود که جهت اجرای عملیات یگان های زیر را تحت امر داشت:

- لشکر 14 امام حسین (ع) با 2 گردان احتیاط.

- دو ناو تیپ 14 کوثر و 13 امیرالمومنین (ع) به عنوان پشتیبان عملیات.

طرح عملیات

براساس طرح مانور عملیات، دو ناو تیپ کوثر و امیرالمومنین (ع) باید دهانه خور عبدالله را برای جلوگیری از پشتیبانی نیروهای دشمن مستقر روی اسکله ها مسدود می کردند. نیروهای غواص لشکر امام حسین (ع) نیز توسط قایق به نقطه رهایی انتقال می یافتند و سپس با تاریک شدن آسمان، از سه محور به سوی اسکله العمیه روانه شده و آن را تصرف می کردند. آن گاه، نیروهای سوار بر شناور وارد عملیات شده و روی اسکله مستقر می شدند. در صورت امکان، اسکله البکر نیز باید مورد هجوم قرار می گرفت.

شرح عملیات

حدود ساعت 21 مورخ 10/6/1365 نیروهای غواص به سمت هدف حرکت کردند؛ لیکن به دلیل مشکلاتی همچون مغایرت جهت وزش باد با جهت حرکت غواص ها، قطع تماس آنان با فرماندهی و نیروهای پشتیبانی و ... موجب تاخیر در رسیدن به هدف تعیین شده گردید.

حدود ساعت 4 بامداد نیروهای غواص محور راست موفق شدند به سمت چپ اسکله العمیه رسیده و خود را به بالای اسکله و روی پَد هلی کوپتر برسانند و با محرز شدن درگیری روی اسکله، رمز عملیات (حسبناالله و نعم الوکیل) توسط فرماندهی قرارگاه قرائت شد. نیروها به سرعت عملیات پاکسازی پَد و آماده کردن محل برای ورود دیگر نیروها را انجام دهند.

در ساعت 05:30 یکی از گروهان های سوار شناور به اسکله رسید و متقابلاً دشمن نیز که سمت راست اسکله را در اختیار داشت، به سوی قایق های این گروهان شلیک کرد و همین امر موجب شد فشار وارد بر غواص های مستقر در اسکله کاهش یابد.

با روشن شدن آسمان، نیروهای غواص محورهای دیگر موقعیت خود را یافته و به طرف اسکله حرکت کردند. به این ترتیب، حدود ساعت 8 صبح اسکله العمیه به طور کامل به تصرف درآمد. سپس، اسکله البکر مطابق طرح به آتش کشیده شد.

نخستین فشار دشمن به العمیه در ساعت 10 با پرتاب یک موشک آغاز شد و به دنبال آن نیروی هوایی عراق به بمباران منطقه پرداخت. پرتاب موشک های دوربرد تا به هنگام شب نیز ادامه یافت؛ به گونه ای که تا صبح روز دوم عملیات، چهار فروند دیگر به سوی اسکله شلیک شد. هم چنین، دشمن توانست حوالی نیمه شب 8 فروند شناور خود را به طرف اسکله بیاورد.

با فرارسیدن روشنایی روز دوم عملیات، هواپیمای دشمن در منطقه حضور یافته و اسکله را بمباران کردند. سپس، ناوچه های عراقی آرایش گرفته وبا حمایت هلی کوپترها به سمت اسکله پیشروی کردند. فشار روی نیروهای خودی هر لحظه بیشتر می شد و بدیهی بود که بدون عملیات پشتیبانی و تکمیلی – که انجام آن به دلایلی صورت نگرفت – عملیات می بایست در همین حد ایذایی خاتمه یافته و نیروها منطقه را ترک کنند. به همین دلیل نیروها عقب نشستند و نزدیک ظهر اسکله العمیه در حالی که تاسیسات و تجهیزات آن کاملا منهدم شده بود، مجددا به تصرف دشمن درآمد.

نتایج عملیات

تلفات و ضایعات وارده به دشمن در این عملیات به شرح ذیل می باشد:

کشته شدن 63 نفر.

به اسارت درآمدن بیش از 100 نفر.

ساقط شدن دو هواپیمای جنگنده.

انهدام یک ناوچه.

انهدام 15 قبضه ضد هوایی و 2 دستگاه رادار.

به غنیمت درآمدن 4 دستگاه رادار.

خلاصه گزارش عملیات :

نام عملیات : کربلای 3 - ایذایی

زمان اجرا : 11/6/1365

مدت اجرا : 2 روز

مکان اجرا : جنوب شرقی راس البیشه – شمال غربی خلیج فارس

رمز عملیات : حسبنا الله و نعم الوکیل

ارگان های عمل کننده : نیروی دریایی سپاه پاسداران

اهداف عملیات : انهدام سکوهای نفتی بر روی اسکله البکر عراق و کاهش توان اقتصادی و نظامی دشمن

تلفات دشمن (کشته ، زخمی و اسیر) : 550

ا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۵
محمدعلی بارانی

شهادت سرلشکر محمد کاوه  1365/06/11











سردار شهید «محمود کاوه»

سال‌های اول درگیری کردستان، ضد انقلاب در سقز بیانیه‌ای منتشرکرد که قصد حمله به شهرو داریم، وای به حال کسی که مغازه‌اش باز باشه! خبر به کاوه رسید. گفت: «بی خود کردن! ما در شهر مستقریم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - اختلالات امنیتی در اقلیم کردستان عراق و بی‌ثباتی حاصل سیاست‌های غرب و به ویژه رژیم صهیونیستی درحالی است که این سو،برقراری امنیت و اقتدار و یکپارچگی و وحدت ملی، مرهون رشادت رزمندگان مظلوم و مخلص منطقه کردستان و غرب ایران است. به یاد همه شهدای مناطق عملیاتی غرب کشور و کردستان، بر آن شدیم تا دوازده خاطره ناب و نا گفته از سردار حماسه‌ساز کردستان، ساکن پاکباخته ملک اعظم شهید محمود کاوه فرمانده لشگر ویژه شهدا همو که در کردستان همنفس صخره و طوفان بود تقدیم می‌شود.
محمود کاوه، 18 سال بیشتر نداشت که فرمانده حفاظت از بیت‌امام(ره) در جماران شد و حیرت بزرگان ارتش را در آن زمان به خود واداشت. به گونه‌ای که به سرهنگ صیاد شیرازی گفتند یک نوجوان 18ساله در جبهه کردستان پیدا شده که وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات می‌دهد، آدم مات و مبهوت می‌ماند و سرا پا گوش است.همان که در 19 سالگی برای زنده یا مرده سرش دو میلیون جایزه گذاشتند و تا سال 65 قیمت سرش به رکورد دست نیافتنی هفت میلیون رسید. همان که به والدینش گفت، اگر به شهادت رسیدم مرا بین شهدا دفن کنید و زمانی که پیکر وی را جهت دفن به حرم امام رضا(ع) بردند، پدرش گفت؛ «محمود از اول با بسیجی‌ها بوده، بهتره طبق وصیتش پیش آنها دفن بشه». و این شد که داخل مزارش را پر از بتن کردند و بالای مزارش تا ماه‌ها نگهبان بود تا جایزه بگیران و دشمنان به طمع مبلغ جایزه، به پیکر مطهرش آسیب نرسانند.او رفت و با شهادت خود میدان گاه بزرگی و رشادت و جوانمردی را برای دیگر جوانان جویای نام در هفت آسمان واگذاشت. در حالی که از خود شخصیتی بر جای گذاشت که می‌تواند الگوی مناسبی برای جوانان جویای نام و آینده دار در اسلام و جهان تشیع باشد. و اما، خاطرات ناگفته از این شهید. گفتنی است، متن خاطرات برای حفظ فضای روایی، به صورت محاوره‌ای و به همان زبانی که توسط راویان بیان شده تنظیم شده است:
1- یک دسته مسلح از اراذل و اوباش کومله و دموکرات بی‌هوا و به نامردی به یکی از دهات حوالی مهاباد ریخته و قتل و غارتگری کردند و چند دختر جوان رو هم ربودند. خبر خیلی سریع به محمود کاوه در مقر رادیویی لشکر ویژه شهدا رسید به محض شنیدن این خبر، رگ گردن محمود برآمد و سریع رفت توی محوطه و بخشی از نیروهایش رو سازماندهی کرد از اونهایی که مرد راهپیمایی جنگی در شب بودند و راه چند روزه تو کوهستان با ادوات و تجهیزات تو یک روز طی میکردن. ضد انقلابیون هیچ وقت فکر نمی‌کردن خروس خوان صبح که بیدار بشن و صخره‌های اطرافشون رو ببینن با پرچم‌های یازهرا(س) لشکر ویژه شهدا مواجه بشن، شنیده بودن که کاوه سریع العمله ولی باور نمی‌کردن تا این حد ، اومدن گرو کشی کنن ماموستای ده رو فرستادن جلو؛ گفتن به کاوه بگو اگه حمله کنه به ملت رحم نمی‌کنیم ولی اگر قول بده کاریمون نداشته باشه ما فقط آذوقه مونو برمی داریم و می‌ریم و دخترهارو هم برمی گردونیم به خونوادهاشون، آقا محمود شنید و قبول کرد، زن‌ها و دخترها هم رفتن سراغ زندگیشون اما شهید کاوه رفت دنبال ضد انقلاب. گفتن، مگه نگفتی بهشون کاری نداری؟ جواب داد؛ اعتبار حرف آنها توی ده بود.اینا میرن جای دیگه و دوباره همین اعمال رو انجام می‌دن. باید جلوشونو بگیریم. همشون‌رو توی یک صحرا گیر آورد و بیشترشون کشته و یکسری هم اسیر شدن. آقا محمود از روزی که وارد کردستان شد، زن و بچه مردم از برکت وجودش امنیت پیدا کردند.
2- سال 63 یک شایعه پیچید که عراق و ضد انقلاب تو حملاتی که داشتن، محمود کاوه فرمانده کار کشته سپاه کردستان رو شهید کردن. کم کم شایعه قوت گرفت و ضد انقلاب از زن ومرد ریختن تو بازارها و خیابان‌ها به جشن و پایکوبی که کاوه کشته شده و عراقی‌ها هم که با دومشون گردو می‌شکستن، جشن عمومی گرفتن. جریان که به خود آقا محمود رسید، حسابی زخم و زار بود و مجروح. به زحمت از جای خود بلند شد لباس پوشید و گفت: بریم بیرون ببینیم چه خبره. با چندتا بسیجی بلند شد و رفت دید بله! بازار غلغله است و شهر شلوغ، یک نفر اومد بهش شیرینی تعارف کرد ، پرسید بابت چی؟ گفت: کاوه مرده! بفرما دهنت رو شیرین کن، خنده هم بکن! آقا محمود رفت وسط بازار شهر وایساد صداشو بلند کرد و گفت: ایهاالناس گوش کنید برید به ارباب هاتون بگید محمود کاوه هنوز زنده است، نفس می‌کشه و تا با خاک یکسانتون نکنه ول کن شما نمیشه! جماعت ضد انقلاب از ترس سرشون‌و بالا نیاوردن که هیچ، نفس هم نکشیدن و از وحشت آب شدن رفتن تو زمین.
3- بر همه اهل سپاه و بسیج کاملا واضح است که شهید محمد بروجردی یک رکن اصلی در دفاع مقدس وکاشف بزرگ مردانی چون شهیدان همت، ناصر کاظمی، احمد متوسلیان، علی قمی، حسین خرازی، محمود شهبازی و...بوده است، یکی از بزرگانی که تحت حمایت حاج محمد قرار گرفت شهید کاوه بود. شهید بروجردی خودش فرمانده قرارگاه حضرت حمزه بود و همه رزمندگان نامدار تحت امر این قرارگاه کار می‌کردند، اما شخص شهید بروجردی روی آقا محمود یک حساب دیگری باز کرده بود و همیشه می‌گفت؛ کاوه زاده شده برای جنگ چریکی در کردستان. جالب اینکه آنقدر روی اخلاق و اعمال کاوه اعتماد داشت که همیشه منتظر یک فرصت بود که برای نماز به آقا محمود اقتدا کنه.صحبت از حاج محمد بروجردی است، همان مردی که قبل از انقلاب گروه صف را تشکیل داد و فرمانده استقبال و محافظت از امام بود و از موسسین اصلی سپاه، یک بار که آقا محمود به نماز ایستاده بود، حاج آقا رفت و پشت سرش قامت بست. شهید کاوه تا فهمید حاج آقا به او اقتدا کرده آنقدر سریع نماز را به جا آورد که حاج آقا نتونست بهش برسه و نماز خودش رو ادامه داد. بعدها شهید کاوه جایی می‌ایستاد که پشتش جا نباشد که حاج آقا به او اقتدا کند. علت این کار فقط همین بود که حاج محمد پاک دامنی و توکل بالا و ایمان سرشار به خدا و آمادگی فوق‌العاده برای شهادت را در شهید کاوه دیده بود.
4- روزهای قبل از عملیات بدر تازه به اهواز رفته و در پنج طبقه اهواز مستقر بودیم. گردانی از تیپ کماندویی نوهد ارتش به تیپ شهدا مامور شده بود و یک گردان از لشگر ویژه شهدا به نوهد. در صف غذا بودیم. یکی از ارتشی‌ها مدام شکایت می‌کرد که فرماندهان سپاه جای گرم و نرم دارند و برایشان شیشلیک و کباب می‌برند، آنوقت ما برای ذره‌ای غذا باید در صف بایستیم و همین طور بد و بی‌راه می‌گفت. ما هم تحمل می‌کردیم. عاقبت زدم روی شانه‌اش و به آن برادر ارتشی گفتم اخوی اون آقایی که چند نفر عقب‌تر در صف ایستاده و یقلوی دستشه رو می‌بینی؟ گفت: «آره می‌بینم، که چی؟» گفتم او محمود کاوه فرمانده تیپ است. بغض گلویش را گرفت وگریه امانش نداد و این آقا محمود بود که دست بر سر و روی او می‌کشید و صورتش را می‌بوسید.
5- سال‌های اول درگیری کردستان، ضد انقلاب در سقز بیانیه‌ای منتشرکرد که قصد حمله به شهرو داریم، وای به حال کسی که مغازه‌اش باز باشه! خبر به کاوه رسید. گفت: «بی خود کردن! ما در شهر مستقریم. از کی تا به حال از این جرات‌ها پیدا کردن؟ به مردم بگید نترسن و به کار و زندگیشون برسن. کسی جرات حمله نداره، اگر حمله کنن زنده بر نمی‌گردن.» اما مردم ترسیده بودن. تمام شهر تعطیل بود. هر چی گفتیم کاوه چه گفته، گوش ندادن. به آقا محمود گفتیم مردم حسابی ترسیدن و مغازه‌ها همه بسته است. گفت: «عیبی نداره، الان کاری می‌کنم تا همه بیان سر کار و زندگیشون.» بعد گفت: «یکی بلند شه و با یک قوطی رنگ و قلمو با من بیاد.» در هر مغازه‌ای که بسته بود علامت می‌زد. مردم که دیدن کاوه چنین کاری می‌کنه از ترس اینکه فردا اعدامشون نکنه به کسب و کار خود بازگشتن. چیزی نگذشت که شهر به تکاپو افتاد و بازار رونق گرفت و زندگی عادی جریان پیدا کرد. کاوه هم گفت: ترس، ترس رو برد. ضد انقلاب هم جرات نکرد یک سنگ به سمت شهر پرتاب کنه. محمود به مردم گفت: «من از شما به جان و مال و ناموستون حساس ترم. وقتی می‌گم نترسید و در شهر باشید و فرار نکنید، گوش کنید و اعتماد داشته باشید.ما مسئول امنیت و سلامت شما هستیم و کار ضد انقلاب را تمام می‌کنیم.»
 6- تروریست‌ها شنیده بودن آقا محمود می‌خواد از سر یک گردنه رد بشه. حتی ماشینش رو هم می‌دونستن چیه اما دلشو نداشتن که برن کمین کنن. آخر سر باهم سر اینکه کی بره سر راه آقا محمود رو بگیره دعواشون می‌شه و روی همدیگه اسلحه می‌کشن ، اینو خودشون تو اعترافاتشون گفته بودن.
7- یک‌بار از آقای مرادی که از فرماندهان گردان لشکر ویژه شهدا بود جریان خودرو سیمرغی که در پادگان بود و بچه‌ها می‌گفتند که غنیمت هست را پرسیدم. او گفت: یکی از سران ضد انقلاب نامش حسن سر سفید بود که با آقا محمود کل کل داشت. یک‌بار تک و تنها میاد تو پادگان لشکر بنزین می‌زنه دم در دژبانی به سرباز می‌گه به کاوه بگو حسن سر سفید تنها اومد تو پادگان لشکرت بنزین زد و رفت اگرمرد هستی تو هم تنها بیا.سرباز از همه جا بی‌خبر هم می‌ره جریان رو به آقا محمود می‌گه. ایشون هم هیچی نمی‌گه، اما یک روز تنها با تجهیزات بلند میشه میره تو یکی از ساختمان‌های ضدانقلاب، همون اول کار چندتا ضد انقلاب که تو حیاط نشسته بودن رو هلاک می‌کنه. سریع وارد اتاق مالی می‌شه مسئول مالی حزب رو هم می‌کشه و مقادیری پول رو به همراه یک خودرو سیمرغ که تو حیاط پارک بوده به غنیمت میاره و جواب یک باک بنزین حسن خان رو با کلی کشته و پول و ماشین می‌ده. بعدها همین حسن خان طبق ذکر کتاب نبرد الواتان در اعماق جنگل الواتان توسط شهید کاوه و بچه‌های لشکر شهدا به جوخه اعدام سپرده می‌شه. البته ضد انقلاب به تلافی این کار اومدن نزدیک در پادگان لشکر هنگام تردد شهید کاوه بمب کار گذاشتن که الحمدالله ناموفق بودن.
8- آنقدر زرنگ و با شهامت بود که حاج محمد بروجردی و ناصر کاظمی، وقتی دیدنش به عنوان نفوذی فرستادنش تو حزب کومله.رفت خودش رو در حزب جا کرد و شد مسئول پرسنلی حزب. تمام اطلاعات و اخبار ضد انقلاب رو کامل استخراج کرد. وقتی کارش تمام شد و برگشت سپاه، ضد انقلاب پشت هم شکست می‌خورد. تمام آمار و اخبار حزب رو تخلیه کرده بود. بعدها فهمیده بودند که او همان محمود کاوه فرمانده نامدار سپاه در کردستان بوده.
9- به عشق دیدن کاوه درس و دانشگاه را رها کردم و راهی کردستان شدم. وقتی در ساختمان اداری قرارگاه حمزه موفق شدم نامه ماموریت به تیپ شهدا را بگیرم با خوشحالی و لب خندان رفتم کنار جاده وایستادم تا برم مهاباد مقر تیپ، یک ماشین ایستاد کنارم و گفت، کجا می‌ری برادر؟ گفتم تیپ شهدا. گفت، بیا بالا که هم مسیریم ،توراه از من پرسید حالا چرا تیپ شهدا؟ گفتم بخاطر دیدن برادر کاوه و کمک کردن به ایشون راهی اونجا شدم. گفت: کاوه رو می‌شناسی می‌خوای کمکت کنم، دیدم هی داره سؤال پیچ می‌کنه گفتم: اولا کاوه نه، برادر کاوه، ثانیا شما همین رانندگی تون رو بکنید بزرگترین کمک را به من کردید. خلاصه تا خود تیپ به اخم و تشر من خندید و هیچی نگفت. و من رو جلوی درب پادگان شهید بروجردی پیاده کرد و رفت. ساعاتی بعد دوباره باز تو ساختمان لشکر دیدمش گفت: شما کارت هنوز انجام نشده چرا؟ گفتم نمی‌دونم ولی می‌خوام جای خوبی برم. گفت: منظورت از جای خوب یعنی کار اداری و کم خطر، گفتم نه برادر من دانشگاه رو رها کردم بیام اینجا کنار برادر کاوه جهاد کنم، می‌خوام موثر باشم. گفت: احسنت، خدا خیرت بده. بعد فردی رو صدا کرد و گفت: برادرمون رودر یگان‌های رزمی سازماندهی کنید. پاسدار حرفی زد که دهانم از حیرت باز ماند. اوگفت: چشم برادر کاوه!
10- سال 60 بود، کاروان اسکورت ما از سقز به سمت سنندج در حال حرکت بود، بعد از روستای سنته در تنگه بیجار به کمین ضد انقلاب بر خوردیم. آتشی بود که رو سرمون می‌ریختن. همون اول کار 10 تا مجروح دادیم و زمین گیر شدیم. بی‌سیم زدیم سقز و کمک خواستیم. بعد از دقایقی دیدیم یک ماشین سپاه درست اومد وسط جاده نگه داشت، محمود کاوه تک و تنها پیاده شد. جلو رگبار دشمن صاف وایستاد وسط جاده، یک نگاه به راست و چپ انداخت خیلی خونسرد و با اعتماد به نفس انگار نه انگار که تو تیر رس ضد انقلابه محکم و بی‌تزلزل اومد سمت ما که همه سینه خیز بودیم. به شونه هامون می‌زد و می‌گفت برادر عزیزم یا علی بگو و بلند شو. الهی قربونت بشم برادرم بلند شو، الهی فدات شم بلند شو و یا علی بگو. نذارید اینا زمین گیر شدن شما داداشای گلمو ببینن. بعد خودش مثل شیر رفت وسط جاده بدون اینکه سر خم کنه. کلت رو از کمرش کشید و شروع کرد به تیراندازی و رفت روی تیر بار بچه‌ها که این طور دیدن سینه از خاک کندن، یک جنگ روانی برای دشمن به پا کرد. که از برکت قدم مبارکش ما زمین گیرها انرژی گرفتیم و رفتیم تو حالت تهاجمی و نه تنها زخمی و تلفات ندادیم بلکه کلی ازشون کشتیم و اون گردنه رو برای همیشه امنیت بخشیدیم.
11-یکی از خصلت‌های پهلوانی و مردانگی شهید کاوه در اوج درگیری با ضد انقلاب رفتار جوانمردانه با اسرا و کشتگان دشمن بود. همه می‌دانند اگر بسیجی و یا پاسدار در آن زمان اسیر دست ضد انقلاب می‌شد به ناجوانمردانه‌ترین وجه برخورد می‌شد. ضد انقلاب با تیغ و شیشه و چاقو سر از تن سربازان اسلام جدا می‌کرد و پیکر شهدا رو به آتش می‌کشید، یا سر پاسداران رو جلوی نو عروسان از بدن جدا می‌کردند. اما شهید کاوه با سن کمی که داشت درست در سن هجده، نوزده سالگی، زمانی که سردار نمره یک مناطق عملیاتی غرب بود، جسد کشته شدگان ضد انقلاب رو بر می‌داشت می‌برد تحویل مساجد می‌داد تا صاحبان اون‌ها برای بردن اجسادشون اقدام کنن و با اسراشون طبق شرع اسلام با مدارا و رفعت برخورد می‌کرد.
12- یک عده بچه بسیجی کم سن و سال بودیم که از مشهد حرکت کردیم رفتیم تیپ شهدا. اون زمان آوازه محمود کاوه همه جا رو فرا گرفته بود. یک شب آخر وقت خوابمون نمی‌برد تصمیم گرفتیم دسته جمعی بریم دیدار فرمانده‌مون محمود کاوه. با پرسوجو فهمیدیم رفته تو حسینیه تیپ، وقتی رسیدیم دیدیم یکی از معاونانش دم در حسینیه وایستاده. گفتیم میشه بگی برادر کاوه بیاد ببینمش؟ گفت نه ، آقا محمود مشغول قرائت قرآن هستن و بعد، نماز شب می‌خونن. در ضمن اینجا زیارتگاه نیست. در همین حین دیدم آقا محمود اومد و در آستانه در حسینیه ایستاد. یک نگاهی به اون برادر کرد و بعد با لب خندان و روی خوش و آغوش باز همه مارو پذیراشد. نشست با همه ما خوش و بش کرد و گفت و خندید و چای درست کردیم باهم خوردیم و عکس یادگاری گرفتیم. خداشاهده بعدها فهمیدم دو شب می‌شد که نخوابیده. خیلی کم می‌خوابید و کم خوراک بود ولی بسیار پر کار و خوشرو و فعال و موثر بود. رحمت و رضوان خدا به روح پاک مطهرش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی بارانی

2عملیات کربلای دو  1365/06/10

عملیات کربلای 2 در منطقه ای به وسعت تقریبی 50 کیلومتر مربع از جبهه های شمالی نبرد در تاریخ 10 شهریور ماه 65 اجرا شد. در این عملیات بار دیگر ارتفاعاتی در منطقه حاج عمران به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. در این عملیات نیروهای دشمن متحمل 3000 نفر کشته و زخمی و 200 نفر اسیر شدند. لشکر 10 سیدالشهداء (ع) نیز در این عملیات با استعداد 5 گردان با رمز یا ابا عبدالله الحسین ادرکنی وارد عمل شد و تا تاریخ 25 /7/ 65 در منطقه باقی ماند. از جمله شهدای شاخص لشکر در این عملیات شهید عزیز فرهاد آسمانی بود. گردان حضرت علی اکبر (ع) در این عملیات وظیفه پدآفند از ارتفاع موسوم به شهدا را بر عهده داشت و طی چند روز دفاع جانانه توسط گروهان الحدید (ادوات) پاتک های سنگین دشمن را دفع کرد.از شهدای گردان در این عملیات می توان به شهید اخی و شهید محمودی اشاره نمود.

پس از اجرای موفقیت‌آمیز کربلا – 1، موسوم به طریق‌القدس، طرحریزی و اجرای عملیات کربلا – 2 در دستور کار قرار گرفت. اکنون دیگر نیروهای دلاور ایرانی علاوه بر ایمان، تعهد و روحیه شهادت‌طلبی بالا از تجربة کافی در زمینة طرحریزی، شناسایی و اجرای عملیات نیز برخوردار بودند. آزادسازی خرمشهر که هدف غایی سلسله عملیات‌های کربلا بود ایجاب می‌کرد که پیش از آن شکست سنگین دیگری بر دشمن وارد آورده و نیروی قابل توجهی از قوای اصلی او منهدم شود. شناسایی‌های زمینی و هوایی حاکی از تمرکز بیش از حد نیروهای زرهی، مکانیزه و پیاده عراق در منطقه غرب کرخه و شوش بود. منطقه‌ای از دهلران در شمال تا تنگ رقابیه در جنوب به عمق 70 الی 80 کیلومتر در اشغال عراقی‌ها بود. هرچند عوارض حساس و نقاط مهمی در این منطقه وجود نداشت، اما تهدید محور اندیمشک – اهواز و قرار داشتن شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول در برد توپخانه‌های دشمن قابل تحمل نبود.
پیش از این و در آغاز یورش ارتش بعث عراق در مهرماه 59، نیروهای خودی با بهره‌گیری از مانع طبیعی رودخانه کرخه به همراه تلاش دلاورانه توپخانه، هوانیروز و نیروی هوایی قهرمان ارتش نه تنها موفق به زمین‌گیر ساختن دشمن در غرب رودخانه شدند، بلکه با حفظ سرپل منطقه پل نادری، کرخه وشوش و گسترش آن با انجام عملیات‌های «کانال هندلی»، «تپه چشمه» و «انگوش» نیروهای قابل توجهی را در غرب کرخه مستقر ساختند.
به هرحال عملیات کربلا – 2 که با تفأل به قرآن کریم توسط شهید صیاد شیرازی نام فتح‌المبین به خود گرفته بود در ساعت نیم بامداد مورخ 2/1/61 با رمز یا زهرا(س) آغاز و در نهم فروردین ماه پس از هفت روز به پایان رسید و به این ترتیب یکی از بزرگترین و گسترده‌ترین نبردهای زمینی به وقوع پیوست.
این عملیات توسط چهار قرارگاه قدس، نصر، فجر و فتح و در سه مرحله اجرا شد. در این عملیات ظفرمند رزمندگان سلحشور ایران اسلامی موفق شدند 2200 کیلومتر مربع از خاک میهن را آزاد، 25 هزار نفر از نیروهای دشمن را کشته و زخمی و 16 هزار نفر از آنان را به اسارت درآورند.
طی این نبرد دشمن شکن، 270 دستگاه تانک، 150 دستگاه نفربر منهدم، شش فروند هواپیما و سه فروند بالگرد دشمن سرنگون شدند. همچنین 150 دستگاه تانک، 170 دستگاه نفربر، 125 عراده توپ و 500 دستگاه خودرو سالم به همراه هزاران قبضه سلاح سبک و مقادیر بی‌شماری از انواع تجهیزات، به ویژه از نوع مخابراتی و انواع مهمات به غنیمت گرفته شد

عملیات کربلای 2از جمله عملیاتهایی است که درقالب عملیات متوسط رزمندگان اسلام دسته بندی شده و در اواخر سال چهارم جنگ انجام شد. از جمله ویژگی های مهم این عملیات حضور یک گردان از اسیران داوطلب عراقی درزیر مجموعه تیپ 9 بدر در این عملیات است که به نوبه خود برای اولین بار در طول جنگ این اتفاق افتاد. دومین ویژگی شهادت شهید محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهدا که آوازه شجاعت و دلاور مردی آن زبانزد همگان بود. لذا به منظور توجه بیشتر به این دو خصوصیات عملیات دو گزارش مستند که یکی عملکرد تیپ 9 بدر درعملیات ودیگری نحوه شهادت شهید محمود کاوه فرمانده قهرمان لشکر ویژه شهداء در ادامه شرح عملیات ارائه می گردد. با تشکر از دوستان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ که ما را در آماده سازی این نوشتار یاری کردند.

مرور کوتاهی بر عملیات:

اگر چه زمان عملیات کربلای 2 مربوط به دوره ای است که استراتژی تعقیب متجاوز در جبهه های شمالی پایه ریزی شده بود ، ولیکن تا قبل از احساس بن بست در جنوب ، اجرای این استراتژی جدی نشد به عبارت دیگر اجرای عملیات کربلای 2 ، بیش از هر چیز متاثر ازاستراتژی معروف به دفاع متحرک ارتش عراق بود .در این دوره در مورخه 24 اردیبهشت 1365 در منطقه حاج عمران به ارتفاعات 2519 و شهید صدر حمله کرد و دست آوردهای عملیات والفجر 2 را به اشغال در آورد . از آنجا که تسلط و اشراف دشمن بر منطقه ، نیروهای خودی را در فشار قرار می داد و پیوسته متحمل تلفات می کرد ، بنابراین عملیات کربلای 2 با فرماندهی سپاه در دو محور شمالی و جنوبی در منطقه حاج عمران طرح ریزی و فعالیتهای مقدماتی برای اجرای آن درمنطقه شروع و تعدادی از نیروهای جهاد سازندگی برای ایجاد خاکریز و مواضع پدافندی مناسب برای رزمندگان چند روز قبل از عملیات وارد عمل شدند . در این عملیات چندین لشگراز جمله لشگر قدس گیلان نیز پس از توجیهات لازم توسط برادر شمخانی ازسنندج به سمت حاج عمران حرکت نمودند و در منطقه مورد نظراستقرار یافتند .ماموریت اصلی لشگر قدس گیلان در این عملیات تصرف و تامین ارتفاع وارس از اهداف کلیدی منطقه بوده است .لشگر قدس گیلان با 4 گردان پیاده ، یک گردان ادوات و یک گردان توپخانه به همراه سایر گردانهای پشتیبانی در این عملیات شرکت داشتند .عملیات کربلای 2 در ساعت یک بامداد مورخ 10 شهریور 1365 با رمز مبارک یا اباعبدالله الحسین (ع) در منطقه عملیاتی حاج عمران و با اهداف انهدام نیروهای دشمن ، تسلط بر ارتفاعات حساس منطقه و کمک و تداوم مبارزین مسلمان شمال عراق و تصرف مجدد ارتفاع مهم 2519 و شهید صدر و به وسعت منطقه عملیاتی 50 کیلومتر مربع آغاز شد و در محور شمالی ، ارتفاع شهید صدر تصرف شد ، اما در محور جنوبی ، هوشیاری و مقاومت دشمن موجب شد تا نیروهای خودی به عقب باز گردند و ارتفاع 2519 دردست دشمن باقی ماند . لشگر قدس گیلان در این عملیات بزرگ 194 شهید از جمله سردار شهید قلی پور- شهید گلسانی- شهید محمد نژاد- شهید رضوانخواه و شهید قبادی را تقدیم اسلام و انقلاب نمود .

حماسه در حاج عمران/ تحلیلی بر عملیات کربلای 2 و شهادت سردار محمود کاوه

آنچه در زیر می خوانید گزارشی تحلیلی- توصیفی- روایی از عملیات غرورآفرین کربلای 2 می باشد. عملیاتی که در آن سپاه اسلام، شهید محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهدا را از دست داد. در این گزارش عملکرد تیپ 9 بدر در این عملیات و نیز نحوه شهادت این سردار بزرگ مورد تحلیل قرار گرفته است؛
    عملیات کربلای 2 از جمله عملیاتهایی است که در قالب عملیات متوسط رزمندگان اسلام دسته بندی شده و در اواخر سال چهارم جنگ انجام شد. از جمله ویژگی های مهم این عملیات حضور یک گردان از اسیران داوطلب عراقی در زیر مجموعه تیپ 9 بدر در این عملیات است که به نوبه خود برای اولین بار در طول جنگ این اتفاق افتاد. دومین ویژگی شهادت شهید محمود کاوه فرمانده لشکر ویژه شهداست که آوازه شجاعت و دلاور مردی آن زبانزد همگان بود. لذا به منظور توجه بیشتر به این دو خصوصیات عملیات، دو گزارش مستند که یکی عملکرد تیپ 9 بدر در عملیات و دیگر نحوه شهادت شهیدمحمود کاوه فرمانده قهرمان لشکر ویژه شهدا در ادامه شرح عملیات ارائه می گردد.
عملکرد تیپ 9 بدر در عملیات کربلای 2:
 تیپ 9 بدر تشکلی از نیروهای مجاهد و ارتشیان عراقی است که از شروع جنگ تحمیلی و یا در طول آن با هجرت یا پناهده شدن به ایران، در کنار نیروهای سپاه پاسداران شروع به فعالیت کرده اند. این نیروها عموما در عراق افسر و درجه دار بوده اند. بیشتر افراد کادر تیپ نیز از نیروهای عراقی می باشند.
 این تیپ ابتدا در قالب گردان های “شهید صدر” به وجود آمد و در کنار نیروهای خودی در عملیات بدر حضور شایسته داشت. پس از آن نیز در چند عملیات در “هور” از جمله عملیات “قدس” و “عاشورای 4” شرکت کرد و موفقیت هایی را نیز به دست آورد، سپس با ادغام در نیروهای “قرارگاه رمضان” همکاری خود را با این قرارگاه آغاز کرد.
 این تیپ به استعداد سه گردان از نیروهای مجاهد عراقی و یک گردان از اسیران داوطلب، در مجموع با 650 نیرو در عملیات کربلای 2 شرکت کرد. آنچه برای اولین بار در طول جنگ در این عملیات انجام شد، حضور یک گردان از اسیران داوطلب شامل سربازان، درجه داران و افسران عراقی بود.
 راوی تیپ 9 بدر (علی مژدهی) روحیه نیروهای این تیپ را قبل از حرکت آنها برای عملیات چنین تشریح کرده است: “کلیه نیروها با داشتن روحیه ای بسیار قوی، دسته دسته ضمن آماده شدن برای حرکت، با برگزاری مراسم سینه زنی و نوحه خوانی به پادگان شور و حال عجیبی داده بودند. عده ای از برادران نیز مشغول نوشتن وصیتنامه بودند و همگی بی صبرانه منتظر حرکت به سمت منطقه عملیاتی بودند. در گردان اسرا نیز این وضعیت به چشم می خورد، عده ای در حال نوحه خوانی و سینه زنی بوده و هرکدام با دیدن فرمانده تیپ او را در بغل گرفته و با خنده به وی نوید پیروزی می دادند.”
  راوی در شرح اقدامات این تیپ در عملیات کربلای 2 نوشته است: “در حالی که منطقه با خمپاره های منور دشمن روشن شده است، نیروهای تیپ حرکت خود را به آرامی به سوی اهداف تعیین شده ادامه می دهند. کلیه گردان ها قصد دارند که در بین ساعت 22 تا 23 به پای کار برسند. گردان شهید صدر در ساعت 22 به نزدیکی خط اول دشمن می رسد و دسته خط شکن با استقرار در جلو گردان، آماده هجوم نهایی می شود. برادران واحد تخریب در حال خنثی سازی مین معابر در زیر نور منورها و شلیک خمپاره های دشمن هستند که ناگهان دشمن متوجه نیروهای خودی می شود و آنها را به رگبار گلوله می بندد و به دنبال آن درگیری آغاز می شود.
 نیروها با عبور از معابر خود را به خاکریز دشمن می رسانند و زیر آتش و نارنجک هایی که به سوی آنان پرتاب می شود، به داخل کانال جلو خود می روند و جنگ تن به تن را در داخل کانالی با عرض کم و ارتفاع نزدیک به یک و نیم متر آغاز می کنند، دشمن که با هجوم قدرتمندانه نیروهای خودی مواجه شده است، به رغم مقاومت شدید، سنگر به سنگر عقب می رود. در این هنگام یکی دیگر از گردان های تیپ 9 بدر (شهید دستغیب) موفق می شود با شکستن خط دشمن از پشت اوحمله کند؛ این امر سبب می شود که نیروهای دشمن با ناامن دیدن وضعیت خود دست ازمقاومت بردارند. به دنبال آن گردان شهید صدر موفق می شود با گردان شهید دستغیب الحاق کند و هر دو به سوی مثلث انتهایی ارتفاع پیشروی کنند؛ براثر این حرکت بقیه افراد دشمن به عقب می گریزند و نیروهای دو گردان روی مثلث انتهایی مستقر می شوند.
یکی دیگر از گردان های تیپ 9 بدر (گردان حمزه) که عمدتا از اسیران عراقی تشکیل یافته است، به منظور کمک به آنها وارد عمل می شود و با حرکت سنگر به سنگر در داخل کانالها به پیشروی ادامه می دهند.
 با روشن شدن هوا تمام منطقه پاکسازی می شود و در نتیجه ارتفاع شهید صدر و یال آن و ارتفاع صخره ای به دست نیروی چهار گردان از تیپ 9 بدر تصرف می شود و دشمن با برجا گذاشتن کشته ها و اسیران بسیار از این منطقه عقب نشینی می کند.”

 حرکت فرمانده تیپ 155 شهدا به سوی شهادت:

    در وضعیت فوق طاقت و به شدت دشواری که نیروهای عمل کننده خواه ناخواه با آن مواجه بودند و سبب شده بود پیروزی را نیز دور از دسترس ببینند، تیپ ویژه 155 شهدا بخصوص فرمانده آن، مومنانه و شجاعانه در عرصه درگیری وارد شدند. شهید امیری مقدم راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در این تیپ در گزارش خود از عملیات کربلای 2 درباره این وضع و حرکت نیروها برای ادامه عملیات و سرانجام آن چنین روایت کرده است: “تغییرات انجام شده در طرح مانور و عدم موفقیت کامل تیپ ویژه 155 شهدا در عملیات شب گذشته موجب تردید در مسئولان خصوصا فرماندهان این تیپ شده بود. این تردید اگرچه در خود فرمانده تیپ (برادر محمود کاوه) نیز وجود داشت ولی وی با توجه به حساسیت زمان و مصلحت کل عملیات،این تردید را بروز نمی داد و به همین دلیل تصمیم گرفت برای زدودن تردیدها و تقویت روحیه عملیاتی در افراد تیپ به همراه نیروهای عمل کننده در منطقه درگیری حاضر شود. وقتی که مسئولان تیپ از این تصمیم آگاه شدند درصدد برآمدند که وی را از این عمل بازدارند. فرمانده یکی از گردان ها (برادر صلاحی)برای منصرف کردن وی می گوید: ”شما این کار را نکنید، آتش دشمن زیاد است، مسیر، بدمسیری است. خدای نکرده طوری می شود”. فرماندهی در جواب می گوید: “خب اگر این طور است ما هم شهید می شویم. اگر کار مثل شب گذشته بشود، ما هم حاضریم امشب شهید شویم.” به همان اندازه که خود وی در رفتن به خط درگیری مصمم بود، سایر مسئولان تیپ مخالف بودند.
    مکالمه زیر که در آخرین دقایق قبل از عزیمت برادر کاوه به منطقه و در هنگام پوشیدن پوتین، بین وی و قائم مقام تیپ (برادر منصوری) انجام گرفته، بیانگر این واقعیت است که ایشان چقدر به رفتن و دیگران چه اندازه در بازداشتن وی مصمم بوده اند.متن مکالمه چنین است:
    منصوری: رفتن شما نه به نفع اسلام است و نه به نفع...
    کاوه: نه
    منصوری: اگر نظر شما این است که نیروهای عمل کننده آدم قوی تری می خواهند، من قوی نیستم ولی می روم جلو و یکی دیگر را اینجا می گذارم.
    کاوه: نه، من می خواهم امشب شما اینجا باشید.
    منصوری: من نمی خواهم.
    کاوه: امشب کارها جور نمی شود.
    منصوری: خب، اگر جور نمی شود با رفتن شما هم جور نمی شود.
    کاوه: چه می گویم! جور می شود، ان شاءالله جور می شود.
    منصوری: البته اگر خدابخواهد جور می شود. شما هم اینجا کلی کار دارید: مسئله قرارگاه، هماهنگی توپخانه و...
    کاوه: اینها همه اش حل می شود، اینها مشخص است.
    منصوری که از بحث کردن نتیجه نمی گیرد، با پیش کشیدن تصمیم خودش برای رفتن به جلو می گوید: حالادر هر صورت شمابروید، من کار ندارم. من هم برای انجام ماموریت، گردان امام حسین(ع) را برمی دارم و می روم.
    کاوه: خب، شما این کار را بکنید.
    منصوری: ولی اینجا در مقر فرماندهی تیپ کارها می خوابد.
    کاوه: مسئله ای نیست، شما همین اول درگیری که من جلو هستم، اینجا باشید.
    منصوری وقتی باز هم نتیجه نمی گیرد، به طور جدی تری می گوید: آقای کاوه، می خواهید به زور متوسل بشویم؟ جلو رفتن شما اصلادرست نیست، منطقی نیست.
    کاوه: امروز با روزهای دیگر فرق می کند، من یک چیزهایی می دانم، یک چیزهایی هست، می دانم تردید هست.
    منصوری: خب تردید طبیعی است باید باشد.
    کاوه: خب اگرآدم خودش جلو باشد و یک وقت مسئله ای پیش آمد، می تواند هم پیش خدای خودش و هم پیش خلق خدا و...
    برادر کاوه سکوت می کند و برای هدایت گردان امام حسین(ع) از سنگر فرماندهی خارج می شود.
    راوی تیپ ویژه 155 شهدا سپس افزوده است: “به هنگام اعزام گردان ها برای اجرای ماموریت،ابتدا گردان امام حسین(ع)، سپس گردان امام سجاد(ع) در حالی که فرماندهی تیپ (محمود کاوه) پیشاپیش آنها قرار داشت، حرکت خود را برای تصرف ارتفاع “2519” آغاز کردند. طبق طرح مانور قرار بود گردان امام حسین(ع) پایگاه های 1و 2و گردان امام سجاد(ع) پایگاه های 3 و 4 را تصرف کنند. حساسیت دشمن نیز نسبت به شب اول کمتر شده بود و احتمال جدی نمی داد در این محور مجددا عملیات شود، از این رو اجرای آتش و پرتاب منور آنها نیز اندکی کاهش یافته بود. به هرترتیب حدود ساعت یک بامداد بود که نیروهای پیاده پس از پیمودن فاصله خط خودی تا دشمن به زیر اهداف موردنظر رسیدند تا با هماهنگی آتش خودی درگیری را شروع کنند در همین حین یک گلوله خمپاره کنار برادر کاوه به زمین اصابت کرد و او جان به جان آفرین تسلیم کرد.” روحش شاد و راهش پرثمر باد.
 

 نتایج عملیات:

 مناطق آزاد شده ارتفاعات 2000،1800،1700،1600،2200،2435 و بخشی از جاده حاج عمران دربنده چومان مصطفی وگردکو.تجهیزات منهدم شده دشمن یک فروند هواپیما.یک فروند هلی کوپتر.چندین انبار مهمات. تعداد زیادی سلاح سبک ونیمه سنگین.یگانهای منهدم شده دشمن بیش از 50درصد از تیپ های 604،98،807 پیاده گردان کماندویی ابوعبیده گردان کماندویی تحت امر لشگر  ، 23تیپهای 438و91 پیاده کمتر از 50 درصد   تعداد کشته وزخمی بیش از 3000 نفرتعداد اسراء 200 نفرغنایم6دستگاه تانک ده ها دستگاه خودرومقدار زیادی سلاح سبک ومهمات.

گردانهای عمل کننده
گردان کمیل
کردان میثم
گردان حمزه
گردان امام حسین (ع)
گردان ادوات
گردان توپخانه

خلاصه گزارش عملیات :
نام عملیات : کربلای 2
زمان اجرا : 10/6/1365
مکان اجرا : منطقه عملیاتی حاج عمران عراق – محور شمالی جبهه جنگ
رمز عملیات : یا اباعبدالله الحسین (ع)
ارگان های عمل کننده : ارتش و سپاه
اهداف عملیات : تصرف قله 2519 و ارتفاعات شهید صدر و خارج ساختن خطوط خودی از اشغال دشمن
تلفات دشمن : 3200

نقشه عملیات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی بارانی

شهادت شهیدان رجایی و باهنر،‌ رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران         1360/06/08







زندگینامه شهید رجایی

شهید رجائی در سال 1312هجری شمسی، در قزوین متولد شد. در سن 4 سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد و تحت تکفل مادری مهربان قرار گرفت. درسال 1327 به تهران مهاجرت کرد و سال بعد وارد نیروی هوائی شد. در مدت 5 سال خدمت در نیروی هوائی، دوره متوسطه را با تحصیل شبانه گذراند. در سال 1335 به دانشسرای عالی وارد شد و دوره لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و به سمت دبیر ریاضی در وزارت فرهنگ استخدام گردید.

در اردیبهشت 1342 به علت فعالیتهای سیاسی علیه رژیم طاغوت دستگیر و 50 روز زندانی شد. پس از آزادی با شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیئت موتلفه پرداخت و داوطلبانی را به جبهه فلسطین اعزام کرد. پس از بازگشت در سال 1353 دستگیر و دو سال در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع شکنجه ها را تحمل نمود.

شهید رجائی در سال 1358، مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و به دنبال تمایل مجلس در تاریخ 18/5/1359 به عنوان اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و با رأی قاطع به نخست وزیری انتخاب شد و با عزل بنی صدر از جانب امام به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران معرفی گردید و سرانجام در هشتم شهریور ماه 1360 توسط ایادی دشمنان انقلاب به فیض رفیع شهادت نائل آمد. اگر بخواهیم بهتر و دقیق تر به زندگی شهید رجایی نگاه کنیمچیزی که بیشتر به چشم میآید، سخت کوشی اوست. شهید رجایی پس از آنکه از نعمت پدر محروم گردید برای تأمین زندگی خود و خانواده از هیچ تلاشی فروگذار نکرد او با انجام کارهای به ظاهر کم ارزشی چون دستفروشی و... روزها را میگذراند و شبها وقت خود را صرف درس خواندن میکرد چراکه هدفی با ارزش در مقابل او قرار داشت و او را در راهی که انتخاب کرده بود مصمم تر می کرد. زندگی افرادی چون شهید رجایی میتواند الگویی مناسب برای ما باشد ما که شاید لحظه ای نتوانیم تصور چنین شرائطی را برای خود داشته باشیم. اما از همه مهمتر این است که او با تلاش و کوشش خود توانست سرانجام در برهه های حساس از انقلاب نقش مهمی ایفا نماید و در عرصه علم و عمل به چهره ای نمونه و ماندگار بدل گردد.



زندگینامه شهید باهنر

شهید حجت الاسلام دکتر محمد جواد باهنر، در سال 1312 هجری شمسی در خانواده ای پیشه ور در شهر کرمان به دنیا آمد.

پس از اخذ دیپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را در حوزه علمیه قم سپری نمود؛ فقه را در محضر مرحوم آیت الله بروجردی، اصول را در محضر امام خمینی (ره) و تفسیر و فلسفه را نزد مرحوم علامه طباطبائی فرا گرفت و سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و در دو رشته علوم تربیتی و دکترای الهیات از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.

شهید باهنر در اسفند ماه 1342 پس از ایراد سخنرانی هائی در مسجد «هدایت»، «الجواد» و«حسینیه ارشاد»، به مناسبت سالگرد حادثه فیضیه دستگیر و به زندان های کوتاه مدت محکوم شد و از سال 1350 ممنوع المنبر گردید.

وی در سال 1357 به فرمان امام به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد و به دنبال انتخاب شهید رجائی، به عنوان نخست وزیر دولت رجایی انتخاب شد.


ویژگیهای اخلاقی شهیدان رجایی و باهنر

امید به ایجاد جامعه ای اسلامی، نخستین و مهم ترین هدف شهید رجایی در تمام دوران حیات فردی و اجتماعی او بود. چه آن روز که به عنوان معلمی ساده، تعلیم نوجوانان و جوانان این کشور را بر عهده داشت و چه آن روز که با آراء چهارده میلیون نفر به عنوان رئیس جمهوری برگزیده شد، هیچ گاه جز در مسیر تعالیم اسلام و اهداف متعالی آن گام برنداشت.

شهید رجایی، ولایت فقیه را دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی می دانست و همه را به حمایت از آن سفارش می کرد: «آنچه که ما فریاد می کنیم این است که رهبری در ایران صرفا باید به ولایت فقیه باشد ولو این که بسیاری از روشن فکران و بسیاری از کسانی که محتوای انقلاب اسلامی ما را در نیافته اند، این مطلب عظیم و این دستاورد مشترک انقلاب ما را در نیابند.»

فعالیت ها و خدمات شبانه روزی شهید باهنر نسبت به نظام اسلامی و مردم شهیدپرور، هیچ گاه او را از توسل و عرض ادب به پیشگاه مقام رسالت و ولایت باز نمی داشت؛ چرا که وی موفقیت خویش را مرهون همین توسلات می دانست. بدین ترتیب وی کوچک ترین سوء ادب و کژاندیشی را نسبت به این خاندان شایسته چشم پوشی نمی دانست.

یکی از ویژگی های اخلاقی شهید باهنر نظم ایشان بود. با نگاهی هرچند گذرا تأثیرعمیق نظم در زندگی سراسر افتخار ایشان در صحنه های علم و عمل، به راحتی نمایان می شود. از دیگر صفات پسندیده آن شهید، صبر ایشان در مقابل ناملایمات و مشکلات بود. او در برابر مشکلات، هرگز عصبانی نمی شد؛ بلکه همواره با صبر و متانت آنها را حل می کرد و از کنارشان به راحتی می گذشت.


شهیدان رجایی و باهنر از نگاه دیگران

ملتی که قیام کرده است در مقابل همه قدرت های عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قیام کرده است، این ملت را با ترور نمی شود عقب راند؛...گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شده اند، در نظر همه ما عزیز و ارجمندند.آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه های نبرد با قدرت های فاسد هم جنگ و هم رزم بودند. مرحوم رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودم و خدا خواست که با هم از این دنیا به سوی او هجرت کنند.(صحیفه امام، ج‏15، ص 134)

ما با اینها بخصوص با مرحوم باهنر، سالهاى متمادى مأنوس بودیم، با مرحوم رجائى‏ هم همین‏ جور؛ از قبل از انقلاب تا دوران مسئولیّتها و در مجلس و بیرون مجلس؛ واقعاً خصوصیّاتى داشتند که ما اینها را بایستى از یاد نبریم. به نظر من ایمانشان به این راه، به این اهداف، اهدافى که امام ترسیم کرده و جمهورى اسلامى مظهر آن اهداف است، شاخص خیلى مهمّى است؛ اخلاصشان؛ روحیّه‏ ى خدمتگزارى‏ اى که در اینها وجود داشت که واقعاً شب و روز نمى‏ شناختند و براى خدمتگزارى کار می کردند. روحیّه‏ ى مردمى بودن و انس با مردم، تماس با مردم، از نزدیک پاى صحبت مردم نشستن..‏براى خودشان از مقامى که داشتند، کیسه ندوخته بودند؛ این یکى از چیزهاى مهم است. این‏جور نباشد که ما فکر کنیم حالا که یک مسئولیّتى داریم، این را وسیله‏ اى قرار بدهیم براى تأمین آینده؛ همچنان‏که در مسئولان بسیارى از کشورهاى دنیا این هست و این را وسیله ‏اى قرار می دهند. براى اینکه در آینده در هیئت مدیره ‏ى فلان شرکت عضو باشند، در فلان مرکز مالى حسّاس سهم داشته باشند. پایبندى به مبانى انقلاب و امثال اینها؛ اینها خصوصیّت این دو شخصیّت بود؛ اینها را باید در نظر داشته باشیم و خودمان را با اینها تطبیق بکنیم. (بیانات مقام معظم رهبری حفظه الله در دیدار رئیس‏ جمهور و اعضاى هیأت دولت به‏ مناسبت هفته ‏ى دولت ‏04/ 06/ 1394)


در سایه سار خاطرات

به یاد دارم حدود دو هفته قبل از شهادت شهید رجایی و باهنر، یک شب، خصوصی من و یکی دیگر از برادرها در خدمت شهید رجایی بودیم. به مناسبتی صحبت از مسائل امنیتی پیش آمد و من اصرار نمودم که شما سعی کنید از نظر امنیتی در یک وضع بهتر و حساب شده تری قرار بگیرید که بعد، شهید رجایی فرمودند: «این چهارده - پانزده روز هم بر ما خواهد گذشت و ما باید در مسیر ارزشها باشیم.»

این مسأله دقیقاً دو هفته قبل از شهادت ایشان بود و تقریباً حدود دو هفته بعد از این جلسه، شهادت رجایی و باهنر اتفاق افتاد.(راوی: حسین مظفری نژاد، مجله شاهد، ش 214، ص 25)


زلال اندیشه ها

شهید رجایی: «رهبری در ایران مسئله مرجعیت است و این کلمه ولایت فقیه، به تعبیر یکی از دوستان، تنها مشخصه قانون اساسی جدید از قدیم می تواند باشد؛ یعنی آن جوهره انقلاب اسلامی است. ما ولایت فقیه را به عنوان عالی ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در قانون اساسی خود گنجانیده ایم. دولت [نیز] خود را موظف می داند که این قانون اساسی را که خونبهای صدها هزار شهید، معلول و اسیر و تبعیدی است با تمام قوا در جامعه پیاده کند.»

شهید باهنر: «ملت قهرمان ما تصمیم گرفته است خطّ اسلام و امام را رها نکند و صمیمانه در صحنه بماند تا حکومت و قوانین بر خط حاکمیت اسلام حفظ شود. برای ما شرق و غرب مطرح نیست. برای ما مسئله حقوق ملی و انسانی و آزادی و استقلال مطرح است. ما نمی خواهیم در حوزه اقتدار این و یا آن ابر قدرت قرار بگیریم. ما در هر حال برای مقابله و مقاومت آماده ایم و تسلیم، در فرهنگ انقلاب ما راه ندارد. نیروی عظیمی در اختیار ملت است. این سرمایه نباید از بین برود. ما بایستی این انقلاب را تا کسب پیروزی نهایی ادامه دهیم.» (گلبرگ، شماره 18)


شهد شیرین شهادت

در ساعت سه عصر، صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخست وزیری برخاست. کارکنان به طرف محل انفجار دویدند. جمعیت زیادی از راه رسید. همه نگران رجایی و باهنر بودند. رجایی از چند روز قبل به فرمان حضرت امام خانواده اش را در یکی از واحدهای مسکونی نهاد ریاست جمهوری ساکن کرده بود تا دیگر مجبور به رفت وآمد به خانه اش نباشد. کمال، پسر سیزده ساله رجایی از دور شاهد شعله های آتش بود. او با حالی آشفته به مادرش تلفن کرد و ماجرا را با او در میان گذاشت تا همسر شهیدرجایی خودش را برساند. پیکرهای خونین و سوخته رجایی و باهنر را به بیمارستان منتقل کردند. شدت انفجار به حدی بود که ابتدا هیچ کس نتوانست کشته شدگان را شناسایی کند. جنازه ها را به بیمارستان انقلاب منتقل کرده و پیکر شهیدرجایی را در سردخانه قراردادند.

هیچ کس نمی دانست که این پیکر سوخته، بدن شهیدرجایی است. به فکر یکی از اطرافیان او رسید که از روی دندان ها می توان فهمید که پیکر سوخته، بدن شهیدرجایی است یا خیر؟ اما سوختگی آن چنان بود که دهان رجایی به سادگی باز نمی شد. لحظاتی بعد یکی از پزشکان از راه رسید و پس از شستن لب ها با آب اکسیژنه، دهان را باز کرد و دندان ها دیده شد، اما باز هم کسی او را نشناخت. همسر شهید رجایی به بیمارستان آمد و در سردخانه پیکر سوخته شهید رجایی را شناسایی کرد.

با شنیدن خبر شهادت رجایی و باهنر، مردم به خیابان ها ریختند و ایران در سوگ رئیس جمهور و نخست وزیر خود فرو رفت. با طلوع آفتاب روز نهم شهریور ماه سال 1360 مردم در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده و با سردادن شعار«رجایی، رجایی! راهت ادامه دارد! » پیکر او و شهید باهنر را تا بهشت زهرا مشایعت کردند. (سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی)


رشحاتی از قلم

آزاد گشتند، هرچند آزاده بودند

زنده تر شدند، اگر چه آنها را کشتند

آرام یافتند، در عین بی قراری

خود سوختند، اما دلهایی را ساختند

آفتابِ حُسنشان، جلوه گر کرد عالمی را

اخلاص، درس آموز مکتبشان بود و ایثار، طریقتشان

چون مِهر از کرانه آفاق سر برآوردند و چون ماه در گوشه گاهِ سپهر،

ظلمت شب را پرتو افشانی کردند

هم روشن نگر بودند، هم روشنگر

و چه می توان جُست در تکاپوی حیات بهتر از روشنی

آیینی داشتند، آیینه وار، پاک و شفاف

و آدابی داشتند، در معاشرت، صمیمی و صادق

اینک آنها دیگر نیستند، اما گوهر کلامشان و جوهر کردارشان را در جای جای عرصه گاه «هنر» و «همت» می بینیم.

آری رجایی؛ رجای واثِق ملت بود و باهنر، «هنر» همیشه جاودانه امت؛ نامشان باقی است و راهشان پررهرو (اشارات، شماره 6)



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۱
محمدعلی بارانی

به گزارش خبرنگار گروه ورزش باشگاه خبرنگاران جوان، تیم ملی کبدی مردان ایران موفق شد در فینال بازی های آسیایی جاکارتا 2018 تیم کره جنوبی را با نتیجه 26 بر 16 شکست دهد و قهرمان این دوره از رقابت ها شود.

به گزارش خبرنگار اعزامی مهر از اندونزی، تیم ملی کبدی بانوان ایران امروز جمعه در فینال بازی های آسیایی به مصاف تیم هندوستان رفت که این بازی در نهایت با نتیجه ۲۷ بر ۲۴ تمام شد. به این ترتیب تیم ملی کبدی ایران قهرمان بازی های آسیایی شد.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۷ ، ۱۴:۵۴
محمدعلی بارانی


روز یکم شهریورماه سال 65 عملیاتی در جزیزه مجنون تحت عنوان عملیات انصار توسط دو گردان از لشکر 32 انصار الحسین(ع) رزمندگان همدانی با پیروزی اجرایی شد.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۰۱
محمدعلی بارانی

آغاز آتش‌بس رسمی میان ایران وعراق/ اعلام تجاوزگری صدام

تهران - ایرنا - روز دوشنبه 29 مرداد سال 1367 هجری شمسی برابر با 20 آگوست 1988 میلادی از ساعت 6 و 30 دقیقه صبح به درخواست «خاویر پرز دکوئیار»، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد در تمام طول مرزهای دو کشور جمهوری اسلامی ایران و عراق مقررات آتش‌بس اجرا شد.

گزارش دکوئیار به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد در به شورای امنیت در روزهای آخر کارش در مورد متجاوز شناختن عراق در جنگ علیه جمهوری اسلامی از سندهای معتبر و قابل استناد درباره متجاوز شناخته شدن ارتش بعث عراق در جنگ تحمیلی است.
به گزارش ایرنا ، دبیر کل وقت سازمان ملل در خاتمه جنگ، با انتشار بیانیه‌ای رسمی از عراق به عنوان «شروع کننده جنگ» نام برد که این بیانیه نیز سندی از مجموعه اسناد حقانیت جمهوری اسلامی ایران درجنگ بود.
در خلال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، هیأت های متعدد صلح از سوی «سازمان ملل متحد، سازمان همکاری کشورهای اسلامی ( کنفرانس اسلامی)، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد » برای میانجی‌گیری به تهران و بغداد سفر کردند که غالباً داوری آنها به دلیل آن که فاقد اصل بیطرفی و گاهی عاری از عدالت و صداقت بود به نتیجه‌ای نرسید.

*** آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران
31 شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه در جمهوری اسلامی ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب کشورمان، جنگ هشت ساله حکومت صدام علیه ایران آغاز شد.
جنگ تحمیلی ، درست 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد که صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربین‌های تلویزیون بغداد پاره کرد. صدام در نطقی با تأکید برمالکیت مطلق کشورش بر اروند رود (که او آن را شط‌ العرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به «اعراب» جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد.
این جنگ در حالی شروع شد که مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را می‌گذراندند و طبعاً به بازسازی کشور و آرامش و سازندگی می‌اندیشیدند. نیروهای مسلح نیز به دلیل آن که انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگی چندانی برای رویارویی در یک نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همین دلایل، نظامیان عراق در ماههای اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف کنند.

** دستور دکوئیار و حضور نیروهای پاسدار صلح در مرزهای ایران و عراق
دستور برقراری آتش‌بس میان دو کشور پیش تر و در پی پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل توسط جمهوری اسلامی ایران از سوی دکوئیار صادر شده بود.
وی به موجب نخستین بند این قطعنامه، آتش‌بس را اعلام و یک گروه هزار و 300 نفره از نظامیان پاسدار صلح سازمان ملل را نیز مأمور نظارت بر آن کرده بود. این گروه که اصطلاحاً «یونیماگ‌« خوانده می‌شد، در آستانه برقراری آتش‌بس در مرز دو کشور مستقر شده بود.
یونیماگ‌ براساس قطعنامه 612 مصوب 17 مرداد 1367 شورای امنیت تشکیل شد و در ابتدا مدت 6 ماه مأموریت یافت تا بر آتش‌بس در مرزهای ایران و عراق نظارت کند، اما پس از پایان این مدت، مأموریت گروه 6 ماه دیگر تمدید شد.
یونیماگ متشکل از24 کشور اعزام شده بودند، این کشورها عبارت بودند از: آرژانتین‌، استرالیا، اتریش‌، بنگلادش‌، کانادا، دانمارک‌، فنلاند، غنا، مجارستان‌، هند، اندونزی‌، ایرلند، ایتالیا، کنیا، مالزی‌، زلاندنو، نیجریه‌، نروژ، لهستان‌، سنگال‌، سوئد، ترکیه‌، یوگسلاوی و زامبیا.
در این گروه، 350 ناظر نظامی و 615 ، نظامی، 80، پلیس نظامی‌، 375 ،مامور مخابرات‌، 130 ، خدمه بالگرد و 30 ، دریانورد بودند. همچنین تعدادی غیر نظامی نیز به انجام امور اداری در گروه اشتغال داشتند.
ستاد مرکزی یونیماگ‌ در تهران و بغداد مستقر بود. هریک از ستادهای مذکور متشکل از مدیریت نظامیان ناظر، مشاور سیاسی ارشد، سخنگوی گروه و سایر نفرات اصلی بود که به طور متناوب در تهران وبغداد انجام وظیفه می‌کردند.
رئیس گروه ناظران یک افسر ایرلندی بود وفرماندهی کل یونیماگ‌ را نیز ژنرال «اسلاوکویوویچ‌» تبعه کشور یوگسلاوی سابق برعهده داشت‌.

** تصویب قطعنامه در شورای امنیت
شورای امنیت سازمان ملل متحد، برای توقف جنگ میان جمهوری اسلامی ایران و عراق در مجموع هشت قطعنامه تصویب کرد. قطعنامه‌های شماره «479، 514، 522، 540، 582، 588، 598، 619».
در مورد قطعنامه 598 نکته حائز اهمیت این بود که پیش‌نویس آن از سوی پنج عضو دائمی شورای امنیت بطور مشترک تهیه و به شورای امنیت تسلیم شده بود.
شورای امنیت در این فاصله به مشورت‌های فشرده خود برای تنظیم پیش‌نویسی که حاوی فصل مشترک نظریات دو کشور بود، ادامه می‌داد و این قطعنامه به اتفاق آراء از تصویب شورای امنیت گذشته بود.
در قطعنامه 598 از طرفین درگیر درخواست شده بود «فوری در جنگ آتش بس اعلام و آن را رعایت کنند، نیروهای مسلح خود را تا پشت مرزهای شناخته شده بین‌المللی به عقب بکشند و اسرای جنگی را آزاد کنند.»
شورای امنیت در این قطعنامه نگرانی عمیق خود را از تداوم درگیری و جنگ بین جمهوری اسلامی ایران و عراق اعلام و اظهارنظر کرده بود «چون احتمال افزایش و گسترش جنگ می‌رود قصد دارد کلیه اقدامات جنگی را متوقف کند و یک صلح جامع‌، عادلانه، شرافتمندانه و بادوام بین جمهوری اسلامی ایران وعراق برقرار سازد.»
شورای امنیت سازمان ملل متحد در پایان قطعنامه اعلام کرده بود که به دلیل استمرار جنگ بین جمهوری اسلامی ایران وعراق صلح جهانی به خطر افتاده است و درنتیجه تهدید کرده بود که برابر مواد 39 و 40 منشور سازمان ملل عمل خواهد کرد.

** اعلام آمادگی ایران در پذیرش قطعنامه 598
پیش از این جمهوری اسلامی ایران در 26 تیر 1367 رسماً به دکوئیار اطلاع داد که به منظور جلوگیری از کشتار و برقراری عدالت و استقرار صلح در منطقه و جهان‌، قطعنامه 598 را می‌پذیرد.
خاویر پرز دکوئیار نیز 9 روز پس از اعلام رسمی ایران مبنی بر پذیرش قطعنامه 598 در فاصله بین 4 مرداد 1367 تا 26 مرداد‌‌ همان سال‌، 9 بار با وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و 6 بار با نماینده دولت عراق برای تعیین نحوه اجرای قطعنامه 598 ملاقات کرد.
دکوئیار در 17 مرداد 1367 اعلام کرد که هر دو دولت با ملاقات بین وزرای امور خارجه خود زیر نظر وی موافقت کرده‌اند. این ملاقات بلافاصله پس از استقرار آتش‌بس به منظور دستیابی به تفاهماتی برای اجرای سایر مفاد قطعنامه 598 و زمان‌بندی طرح اجرایی انجام گرفت‌.
سرانجام دولت‌های جمهوری اسلامی ایران وعراق به دبیرکل سازمان ملل اطلاع دادند که با پیشنهاد برقراری آتش‌بس در سپیده دم روز 29 مرداد موافقت می‌کنند.

** عراق آغازگر جنگ تحمیلی علیه ایران
گزارش دکوئیار در روزهای آخر کارش به عنوان دبیرکل سازمان ملل به شورای امنیت در مورد متجاوز شناختن عراق در جنگ، از سندهای معتبر و قابل استناد است‌. همچنان که از جملات این سند سازمان ملل استنباط می‌شود، وی از آغاز با اطلاعات دقیقی که داشت و گزارش‌ها و تجزیه و تحلیل‌هایی که دریافت می‌کرد‌، عراق را آغاز کننده این جنگ می‌دانست.
وی در این سند با صراحت می‌گوید: «درباره بند 6 عناصری از موضع طرفین پیرامون این بند برای من مشخص بود. این یک واقعیت است که توضیحات عراق برای جامعه بین‌المللی قابل قبول و کافی نیست‌.
بنابراین رویداد برجسته‌ای که تحت عنوان موارد نقض بدان اشاره کردیم (نقض حقوق بین‌المللی، استفاده غیر قانونی از زور و عدم احترام به تمامیت ارضی یک کشور که مسئولیت مخاصمه را به دنبال دارد) همانا حمله 22 سپتامبر 1980 علیه ایران است که با توجه به منشور ملل متحد و اصول شناخته شده قابل توجیه نیست و موجب مسئولیت مخاصمه است‌.
حتی اگر قبل از شروع مخاصمه برخی تحرکات از جانب ایران به خاک عراق صورت گرفته باشد، چنین اقداماتی نمی‌تواند توجیه کننده تجاوز عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران باشد، تجاوزی که اشغال مستمر خاک ایران را در طول مخاصمه در پی داشت‌. این تجاوزی است که ناقض ممنوعیت کاربرد زور است که یکی از اصول حقوق بین‌المللی است‌.

** گزارش دکوییار در نقض جدی حقوق انسانی توسط عراق
به عنوان مثال من به درخواست یک یا هر دو طرف در موارد متعددی هیأت‌های کار‌شناسی برای تحقیق درباره موارد نقض از قبیل استفاده از تسلیحات شیمیایی‌، حمله به مناطق غیر نظامی و بدرفتاری با اسرای جنگی به صحنه نبرد اعزام کردم‌. با کمال تاسف این گزارش‌ها حاکی از وجود شواهدی از موارد نقض جدی حقوق انسانی است‌. در یک مورد موظف بودم با تأسف عمیق این یافته کار‌شناسان را شاهد باشم که سلاح شیمیایی علیه غیرنظامیان در جمهوری اسلامی ایران در منطقه‌ای در نزدیکی یک شهر ( سردشت ) عاری از هر گونه حفاظت در برابر این حملات به کار رفته بود.

** دکوییار: از ایرانی ها گلایه ندارم
دکوئیار احساس خود را در مورد رابطه‌اش با مقامات ایرانی، طی مصاحبه‌ای در کشور سوئد چنین بیان کرد:
«دبیرکل وقت سازمان ملل متحد همیشه دارای رابطه‌ای بسیار پایدار و مداوم با مقامات جمهوری اسلامی ایران بوده است‌. بنابراین من دلیلی برای گلایه از جمهوری اسلامی ایران ندارم و بالعکس باید بگویم من از اعتمادی که همیشه مقامات ایرانی به دبیرکل داشته‌اند، سپاسگزارم‌.»

** حمایت های جهانی از صدام
در خلال جنگ تحمیلی، عراق از حمایت بی‌دریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بین‌المللی برخوردار بود. فرانسه، شوروی سابق ، انگلستان و چین درصدر صادر کنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند، آلمان تأمین کننده عمده جنگ افزارهای شیمیایی عراق بود و بسیاری از دولت‌های عرب حوزه خلیج فارس تأمین کننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.
دولت عراق درسال 1358 شمسی حدود 12 میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات کرد، امّا در سال 1361 توانست در خرید جنگ‌افزار از عربستان سعودی سبقت بگیرد و درسال 1363 بودجه نظامی بغداد از مجموع بودجه نظامی کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس بیشتر شد.
در این سال عراق 40 درصد درآمدهای داخلی خود را صرف خرید جنگ‌افزار از امریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه کرد. هزینه‌ای که عراق در دهه 1360 صرف خرید سلاح از امریکا و اروپا کرد، از هزینه تسلیحاتی کشورهای صنعتی اروپای غربی در همین دهه بیشتر بود ، در این دهه عراق، دو برابر آلمان (غربی) بودجه نظامی داشت.
نه در امریکا، نه در اروپا، نه در روسیه و نه در سازمان ملل، هیچ منعی برای تسلیح مداوم عراق به انواع جنگ‌افزارهای کشتار جمعی در دهه 1360 وجود نداشت. بسیاری از این سلاح ها در شرایطی به عراق سرازیر می‌شد که این کشور پولی برای خرید آنها نداشت و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض می‌ساخت و بسیاری از واردات نظامی عراق نیز با صادرات نفتی پاسخ داده می‌شد.
آمارهای رسمی نشان می‌دهد که شوروی ( سابق ) ، فرانسه و چین سه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به ترتیب درصدر کشورهای صادرکننده سلاح به عراق در دهه 1360 بوده‌اند.
شورای همکاری خلیج فارس که در سال 1359 به بهانه همکاری‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی 6 کشور عضو « امارات متحده عربی، بحرین، قطر، کویت، عربستان سعودی و عمان» به وجود آمد، عملاً کانونی برای گردآوری دلارهای نفتی منطقه و انتقال آن به بغداد برای تقویت بنیه نظامی عراق شده بود.
هنگامی که جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران به پایان رسید، تنها مطالبات نقدی 6 کشور عضو این شورا از عراق از مرز 80 میلیارد دلار گذشته بود. این غیر از میلیاردها دلار نفتی بود که دولت های منطقه به ویژه کویت و عربستان از پالایشگاه ها و پایانه‌های خود به حساب عراق به شرکت ها و کمپانی‌های نفتی غرب فروخته بودند.

** ناکامی صدام در دستیابی به اهدافش
ایمان و اعتقاد راسخ رزمندگان اسلام به حقانیت انقلاب اسلامی، رهبری بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی ره و موج عظیم مردمی که در قالب «بسیج» برای دفاع از کیان نظام جمهوری اسلامی ایران طی 8 سال حضور خود را در جبهه حفظ کردند، بزرگ ترین سرمایه انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی بود و مهم ترین نقش را در توقف ماشین جنگی عراق برعهده داشت.
در بررسی عوامل شکست عراق در دستیابی به اهداف اعلام شد‌ه، علاوه برایمان و اعتقاد رزمندگان اسلام، عوامل دیگر از قبیل ناامیدی حامیان صدام از سقوط جمهوری اسلامی ، روشنگری ها و دستورات امام خمینی ره، مردمی شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران نیز بی تأثیر نبود، نتیجه آن شد که عراقی ها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی بارانی

حماسه پاوه چگونه رقم خورد؟              58/05/27

خبرگزاری فارس: حماسه پاوه چگونه رقم خورد؟

نیروهایی که حفاظت از پاوه را در دست داشتند، متشکل بودند از شش یا هفت نفر از پاسداران غیرمحلی به همراه فرمانده خود (اصغر وصالی)، حدود 25 نفر از پاسداران کرد محلی و 3 نفر از پاسداران نخست‌وزیری.

 

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در کتاب حماسه دستمال سرخ‌ها آمده: همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران ماجراهای کردستان آغاز شد. هدف این بود که انقلاب نوپای ما را درگیر مسائل و جنگ‌های داخلی نموده و از درون متلاشی سازند. حوادث کردستان در آن زمان یکی از بزرگترین مشکلات داخلی ما بود. بعضی اوقات آنچنان حساس بود که سرنوشت انقلاب اسلامی به آن بستگی داشت. بدون شک حماسه خونین «پاوه» حادثه‌ای بس مهم و دارای اهمیت خاص در تاریخ این تحولات بود. آنقدر مهم که امام (ره) مهمترین فرمان تاریخی خویش را صادر و امید دشمنان به سقوط انقلاب اسلامی را به یأس مبدل کرد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی بارانی

بازگشت اسرا به میهن اسلامی در تاریخ 1369/05/26











چهار روایت از لحظه بازگشت آزادگان

آزادگان

امروز 26 مرداد ماه سالروز بازگشت افتخارآمیز آزادگان به میهن است.

به گزارش ایسنا، سرهنگ «حبیب‌الله کلانتری» از خلبانان هوانیروز بود که در سال 1353به استخدام هوانیروز ارتش درآمد. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در تهران خدمت کرد و تا آن زمان مأموریت‌های مختلفی برای هوانیروز انجام داد. اما یک ماه قبل از آغاز جنگ تحمیلی و افزایش تحرکات مرزی به بندر ماهشهر اعزام و زیر نظر شهید فلاحی مشغول انجام مأموریت شد.

با آغاز جنگ تحمیلی،کلانتری خلبان هلی‌کوپتر(uH1) که هم قابلیت جنگندگی دارد و هم از آن برای حمل مهمات و مجروح استفاده می‌شود در منطقه جنوب عملیات‌های مختلفی انجام داد اما در روز دهم جنگ و زمانی که در منطقه «خسروآباد» آبادان در حال انجام عملیات بود، مورد اصابت راکت دشمن قرارگرفت. کمک خلبان وی شهید شد و خود سرهنگ هم به اسارت نیروهای عراقی درآمد. از آن زمان به بعد به همراه 32 خلبان ایرانی دیگر به مدت 10 سال در اردوگاه‌های اسرا، بلکه در زندان‌های «ابوغریب» و «الرشید» در بی خبری و به دور از چشم مأموران صلیب سرخ نگهداری شدند و در سال 69آخرین اسیرانی بودند که آزاد شدند.

روزهای بازگشت

این قهرمان ارتشی در رابطه با روز آزادیش روایت می‌کند: «زمانی که از مرز وارد کشور شدیم. شب در قصرشیرین یا اسلام‌آبادغرب مستقر شدیم. در پادگانی که در آن مستقر شده بودیم. تعدادی از مردم به استقبال ما آمده بودند. ولی ما کسی را نه از مسئولان و نه از مردم نمی‌شناختیم. آن شب تا صبح هیچ یک از ما نخوابیدیم. صبح فردا هم ما را مستقیم به تهران بردند. تقریبا پنج روز در قصرفیروزه به صورت قرنطینه از ما نگه‌داری شد. البته در طول این مدت به دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی و آقای حبیبی معاون اول رییس‌جمهور وقت و همچنین مرقد امام(ره) رفتیم و بعد از پنج روز ما را گروه گروه به شهرهای خودمان فرستادند و من هم به همراه سه نفر دیگر از همشهریانم که کرمانشاهی بودند به فرودگاه آمدیم.

با همکاری فرمانده وقت فرودگاه مهرآباد، شبانه به فرودگاه کرمانشاه رسیدیم. در آنجا تعدادی از مردم و آشنایان و اقوام و فرمانده فرودگاه کرمانشاه ما را به استانداری کرمانشاه برد. پس از دیدن اقوام و خانواده‌ام از هرکسی که می‌دیدم سراغ پدر و مادرم را گرفتم ولی خبری از پدر و مادرم نبود و هر کسی چیزی می‌گفت. ابتدا گفتند که به سفر زیارتی رفته‌اند. بعد از یک هفته گفتند پدرت فوت شده و مادرت به زیارت رفته است و بعد از مدتی دیگر هم گفتند که مادرم هم فوت شده است و این برایم خیلی زجرآور بود و از نظر روحی بسیار شکسته‌ام کرد. با این حال شش ماهی به حالت مبهوت زندگی می‌کردم. در این مدت به خاطر 10 سال زندگی در زندان و بی‌خبری احساسی شبیه به کسی که از داخل آب جوش آن را به داخل آب سرد بیندازند،داشتم. »

وحدت عامل خنثی کننده ترفندهای دشمن بود

همچنین امیر خجسته از آزادگان دوران دفاع‌مقدس است که پانزدهم مردادماه سال 1361 به اتفاق جمعی از رزمندگان پس از نفوذ به خاک عراق و نبردی سنگین در نزدیکی خانقین به اسارت دشمن در آمدند.

او می‌گوید: « در مقابل فشار و جو حاکم بر اردوگاه به یقین تنها عاملی که توان مقابله و شکستن ترفندهای دشمن را خنثی می‌کرد وحدت عمل و تصمیم‌گیری‌های معقول رهبران گروه بود. از امتیارات دیگر این اردوگاه وجود ارزشمند روحانیونی بود که از سوی مرحوم ابوترابی به عنوان مسئولان فرهنگی و ارشادی عمل می‌کردند. پس از فراق حضرت امام (ره)، سال 68 با تمام ناملایماتش گذشت. جنگ پایان یافته بود و نگاه ما نیز ناخواسته تغییر اساسی داشت. نگاهی همراه با بیم و امید که با وضعیت بلاتکلیفی روبرو بود،به هر سال 69 نیز سپری شد و مذاکرات صلح در ژنو با قانون‌شکنی عراق به بن بست نزدیک می‌شد. نمایندگان جمهوری اسلامی ایران خواستار اجرای تمام بندهای قطعنامه بدون کم و کاست بودند.

کم‌کم روزهای اسارت به پایان خود نزدیک می‌شد. خود را برای سفری تاریخی آماده می‌کردیم و برای بازگشتن به وطن حال و هوایی دیگر داشتیم. گویی شب عملیات است. یکدیگر را در آغوش می‌کشیدیم و از هم حلالیت می‌خواستیم، آن شب در گوشه‌ای از آسایشگاه نشستم ساعت‌ها به فکر فرو رفتم. حساب خود را رسیدم چه چیزهایی که در این مدت به دست آوردم و چه چیزهایی که از دست دادم. کاروان اتوبوس‌ها در اردوگاه به صف ایستاده بودند. خوشحالی سر تا پای وجودمان را فرا گرفته بود.

لحظه‌ها به سختی می‌گذشت. گویی زمان متوقف شده بود. آن روز بیشتر از تمامی سال‌های اسارت خود را نمایان می‌کرد. اتوبوس‌ها جاده‌ها را طی کردند تا به مرز رسیدیم. بچه‌ها شروع به خواندن سرودی که از پیش تهیه کرده بودند کردند. اشک در چشم‌هایمان حلقه زده بود و گریه شوق امانمان نمی‌داد. نخستین کسی که به استقبالمان آمد سردار همدانی بود و پس از طی تشریفاتی سوار اتوبوس‌ها شدیم و به سوی دیارمان حرکت کردیم.»

ابتدا به مرقد امام رفتم

ذوالفقار طلوعی که مدت 10 سال و 29 روز اسارت بوده است توضیح می‌دهد:«قشنگ‌ترین خاطره‌ای  از سال‌های اسارت به یاد می‌آورم عشق،صفا و یکرنگی اسرا بود و امروز چنین یکرنگی‌ای را در هیچ کجا نمی‌توان مشاهده کرد.

در کشوری مثل عراق که قانون حسابی نداشت و همه چیز بر اساس زور بود، در اردوگاه‌ها نیز فشارهای فراوانی به اسیران وارد می‌شد و نیروهای عراقی اذیت و آزار روحی و جسمی اسیران را در دستور کار داشتند.عراقی‌ها دستور داشتند به گونه‌ای با اسرای ایرانی برخورد کنند که نتوانند سالم به کشور بازگردند و دوباره خدمت کنند.

زمانی که اسیر شدم مجرد بودم و موقع بازگشت نیز جز آخرین گروه‌هایی بودم که در شهریور سال 69 به کشور بازگشتم. تنها آدرسی که از خانواده‌ام داشتم همان چیزی بود که پشت نامه‌ها برایم می‌نوشتند و پیدا کردن این آدرس بعد از آن همه سال دوری از کشور برایم سخت بود.

تصمیم گرفتم پیش از آنکه خانواده‌ام را ببنیم به مرقد امام خمینی(ره) بروم و به همین جهت با هواپیما به تهران رفتم و بعد از تجدید میثاق با بنیانگذار انقلاب، به دیدار رهبری رفتم و سپس برای دیدن خانواده‌ام به کرمانشاه بازگشتم. خانواده‌ام به شدت نگران حال من بودند و بی‌صبرانه انتظار می‌کشیدند که ببینید اینهمه سال اسارت چه بر سر من آورده. چون نگران وضعیت خانواده‌ام بودم ابتدا به منزل عمویم رفتم و بعد خانواده‌ام را از بازگشتم مطلع ساختم. »

نعره رئیس مسیحیان کاتولیک برای کمک به آزادگان

احمد تیزچنگ دیگر آزاده دفاع‌مقدس که در 14 سالگی اسیر شد. وی روایت می‌کند: «روز پنجم بهمن‌ماه سال 1361 نیروهای بعثی عراق من را اسیر کردند.رئیس مسیحیان کاتولیک، سال 1364 به اردوگاه اسرای نوجوان ایرانی آمد. او از همه آسایشگاه بازدید کرد. در پایان بازدیدش از اردوگاه، ناگهان دیدیم که او وسط محوطه اردوگاه ایستاد و صلیبش را رو به آسمان گرفت و نعره کشید. از همراهانش پرسیدیم که او چرا این کار را کرد و چه می‌گوید؟ در جواب به ما گفتند:«می‌گوید از خدا برای شما کمک می‌خواهد و از اینکه چگونه توانسته‌اید در زیر شکنجه و سختی‌های اسارت زنده بمانید، تعجب می‌کند.»

یک روز پیش از آزادی از اسارت، عراقی‌ها داخل آسایشگاه آمدند و خبر دادند که قرار است ما را آزاد کنند. باورمان نمی‌شد و احساس می‌کردیم که قرار است به اردوگاه دیگری منتقل شویم و بعد از آن به گونه‌ای سربه‌نیستمان کنند تا اینکه صبح یکی از روزهای شهریورماه از طریق مرز خسروی به ایران بازگشتیم. سه تن از عوامل عراقی تبادل اسرا کت و شلوار به تن داشتند و با تشریفات ما رابه یکی ایرانی که مسول تبادل اسرا بود تحویل دادند.آن موقع بود که دیگر مطمئن شدیم به ایران رسیده‌ایم.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۲
محمدعلی بارانی